جملات جالب وخواندنی
 
یک شنبه 11 آبان 1393برچسب:, :: 14:43 ::  نويسنده : پرهام برازجان

“این مگه اصن توو جزوه بود” چیست؟
سوالی که پس از خواندن هر سوال امتحان در ذهن یک دانشجو تکرار میشود!

 

*********

سرزده رفتیم خونه یکی از آشناها

بچه صاحبخونه گفت : عمو ما میدونستیم شما میاین خونمون

گفتم : عزیزم ازکجا می دونستین ؟

جواب داد : مامانم چای آورد تفاله چایی اومده بود روی استکان بابام

بابام گفت الان یه خری میاد خونمون !!

 

 

jok

 

سالها پیش در یکی از مدارس، پسربچه ای به نام فری همیشه با لباسهای چرک در مدرسه حاضر میشد
هیچکدام از معلمان او رادوست نداشتند روزی خانم احمدی مادرش را به مدرسه خواند و درباره وضعیت پسرش با وی صحبت کرد
 
اما مادر بجای اصلاح فرزندش تصمیم گرفت که به شهر دیگری مهاجرت کند،

بیست سال بعد خانم احمدی بعلت ناراحتی قلبی دربیمارستان بستری شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت، عمل خوب بود، هنگام به هوش آمدن،

 دکترجوان رعنایی را در مقابل خود دید که به وی لبخند میزد میخواست از وی تشکرکند اما بعلت تأثیر داروهای بیهوشی توان حرف زدن نداشت

با دست به طرف دکتر اشاره میکرد و لبان خود را به حرکت در می آورد انگار دارد تشکر میکند اما رنگ صورتش در حال تغییر بود کم کم صورتش در حال کبود شدن بود تا اینکه با کمال ناباوری در مقابل دکتر جان باخت ،

 دکتر ناباورانه و با تعجب ایستاده بود که چه اتفاقی افتاده است ، وقتی به عقب برگشت
فری نظافتچی بیمارستان را دید که دوشاخه دستگاه کنترل بیماران قلبی را درآورده وشارژر گوشی خود را به جای آن زده است ،

نکنه یه موقع فکر کردین فری دکتر شده و از این حرفا ، نه بابا، از اون نظافتچی بودنم اخراج شد اون الاغ رو چه به این حرفا !

                                                                     

 

توی رستوران، لیوان رو بر عکس گذاشته بودند روی میز

 

حیف نون می ره می نشینه سر میز، می گه:

 

“این چه لیوانیه که سر نداره؟!”

 

بر عکسش می کنه، می گه:

 

“چه جالب! ته هم نداره!”

 

.

 

.

 

.

 

غضنفر میره رستوران میگه : جوجه دارین ؟

 

گارسون : آره

 

میگه : دونش بدین نمیره !

 

.

 

.

 

.

 

حیف نون می ره هتل

 

صبح روز اول می ره توی رستوران هتل صبحانه بخوره

 

می بینه روی تابلو نوشته: “از ساعت ۷ الی ۱۱ صبحانه…

 

از ساعت ۱۱ الی ۵ ناهار و از ساعت ۵ الی ۱۱ شب شام سرو می شود…”

 

پیش خودش می گه: پس من کی وقت کنم برم شهر رو ببینم؟

 

.

 

.

 

.

 

سه دزد بزدزد رفتن بزدزدی یه دزد بزدزد دو بز دزدید

 

دو دزد بزدزد یه بز دزدیدن، یه دزد بزدزدبه دو دزد بزدزد گفت من

 

که یه دزدبزم دوبز دزدیدم اونوقت دو دزدبزدزد یه بزدزدیدین؟!

 

 

 

سلام ، ببخشید این موقع شب اس ام اس دادم

یه سئوال مهم برام پیش آمده:

چرا اگه به کسی بگن جوجویِ من

پیشی من

موشی و ازین کلمه ها طرف خوشش میاد

امّا اگه بگن حیووون عصبی میشه…؟!

مگه جفتشـون یکی نیسـتن !؟

 

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







˙·٠•●♥ مطالب جالب و خواندنی ♥●•٠·˙
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عـکس و آدرس parham0919.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 115
تعداد نظرات : 100
تعداد آنلاین : 1